بخش دوم | میدان قوی مانع دیپلماسی انفعالی
به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزای رسا، در بحث قبل اشاره کردیم که آمریکا در ذات خود مبنای اومانیستی و سرمایه داری دارد ، پس عجیب نیست که در مقابل دیگر کشور ها، ذات امپریالیستی به خود بگیرد و «دیپلماسی» ابزار قوی است برای رسیدن به اهداف غیر انسانی اش. آنها در لایه ظاهری با لبخند و مهربانی به سراغ دیگر کشور ها می روند و در لایه سخت با هیمنه سلاح و بمب های اتم راه را باز می کنند تا اهداف منفعت طلبانه آنها بصورت حداکثری تامین شود. و در این راه از هیچ جنایتی فروگذار نمی کنند.
سیاست های آمریکا در منطقه غرب آسیا:
غرب آسیا برای آمریکا بسیار مهم و حیاتی است. 1-منابع عظیم نفتی و گازی جهان در این منطقه وجود دارد ، 2-گفتمان ضد امپریالیستی اسلامی و کشور های مسلمان در این منطقه است ، 3-این منطقه مرز حائل بین
غرب به سردمداری آمریکا و کشور های رقیب آمریکا نظیر روسیه و چین است.
منطقه غرب آسیا از جنبه های متعدد استراتژیک و حیاتی است. آمریکا سالها در این منطقه سرمایه گذاری کرده است. از قبل از جنگ جهانی دوم آمریکا بدنبال نفوذ در این منطقه حساس بوده است و بعد از جنگ جهانی ، ایالات متحده آمریکا یکّه تاز قدرت در این منطقه بوده. سیطره هژمونی امپریالیسم آمریکا در این منطقه آنقدر زیاد بوده که حاکمانی چون محمدرضا پهلوی برای جابجایی وزرای خود می بایست از ایالات متحده کسب تکلیف کنند.
آمریکا با در دست داشتن چهار نبض قدرت؛ یعنی 1- امنیت ، 2-قدرت سیاسی ، 3- قدرت اجتماعی و 4- قدرت اقتصادی در این منطقه اهداف خود را به پیش می برد!
ایالات متحده با تعداد بسیار زیاد پایگاه های نظامی خود، مدعی برقراری امنیت در منطقه بوده است. تاسیس دانشگاه های متعدد و مراکز فرهنگی ، جو فرهنگی نخبگان را به سمت آمریکا تغییر می داده و از طریق این دو قدرت باعث به قدرت رسیدن جریان های سیاسی نزدیک به خود می شده است و هر جایی هم که لازم بوده دست نشانده هایی چون سران سعودی را بر سرکار نگه می داشته است. و از طرف دیگر با القاء قرار دادهای مختلف اقتصادی ، تمام شریان اقتصادی منطقه را در دست خود نگه می داشته است.
نتیجه حضور آمریکا در منطقه
حال در چنین فضایی ، اگر جریانی مردمی و ملی بخواهد بدنبال منافع کشور باشد ، یا در نطفه خفه می شود، همچنانکه جریان ملی شدن نفت مصدق با کودتای آمریکایی از بین رفت و یا با فشار های مختلف سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی دچار فرسایش می شود و از بین می رود ، همچنانکه ناسیونالیسم عربی جمال عبد الناصر با شکست روبرو شد و قدرت در مصر بدست یک عنصر وابسته آمریکایی، یعنی «انور سادات» افتاد. غرب آسیا کلسیونی از دیکتاتور هایی چون سعودی ها، محمدرضا شاه و صدام و انور سادات شده بود. بوی خون و باروت از تمام کشور های غرب آسیا بلند بود!
سرگذشت تمام کشور های منطقه غرب آسیا به همین منوال بوده است. جریان های مردمی و ملِّی نه تنها امکان «دیپلماسی فعال» را نداشتند بلکه فریاد مردم مظلوم هم شنیده نمی شد!
از طرف دیگر، غده سرطانی اسرائیل که با حمایت استعمار پیر انگلستان بوجود آمده بود با حمایت همه جانبه استعمار نو آمریکای به حیات ننگین خود ادامه داد. اسرائیل با حمایت آمریکا دارای بمب اتم شد و این یعنی چالش بسیار سهمگین برای تمام مردم منطقه غرب آسیا! از طرف دیگر این رژیم خون آشام نه تنها کشور فلسطین را به اشغال در آورد بلکه کشور لبنان، مصر و سوریه و اردن را هم از اشغالگری بی نصیب نگذاشت.
انقلاب اسلامی ایران طلیعه امید و مقاومت
با تجلی انقلاب پر برکت اسلامی ایران، روح امید و مقاومت در ملت های منطقه دمیده شد. مردم منطقه فهمیدند که با تکیه بر ایمان و خواست عمومی می توانند جلوی دیکتاتوری دست نشانده آمریکایی را بگیرند.آمریکا در اولین اقدام با راه اندازی جنگ علیه ایران سعی کرد جلوی تجلی انقلاب اسلامی ایران را بگیرد. تحریم ، تبلیغات سوء و فشار به کشورهای منطقه اهرم های دیگری برای فشار به انقلاب مردمی ایران بود.وقتی تمام این تیرها به سنگ خورد ، آمریکا چاره ای ندید که ذات پلیدش را با نقشه های شوم دیگری نمایان کند. گرگ کثیف و پلید داعش!
خطر داعش برای منطقه
داعش، با تکیه برتفکرات متحجرانه مذهبی و با حمایت های مالی -نظامی آمریکا و ایادی منطقه ای اش شکل گرفت. این گرگهای انسان نما نشان دادند که غیر از اربابان اسرائیلی و آمریکایی شان برای هیچ انسانی احترام قائل نیستند ، آنها هر مخالفی را محکوم به کفر و بعد سر می برند.داعش نه تنها ایران اسلامی را با خطر سهمگین مواجه کرد بلکه در کمتر از چند ساعت ارتش چند صد هزار نفری عراق را از پای در آورد. نه تنها خطر جنگ های منطقه ای وجود داشت ، بلکه خطر تکرار جنگ های صلیبی هم به عیان دیده می شد.
منابع نفتی عراق و سوریه اینک از طریق داعش به جیب آمریکا می رفت. آمریکا بهترین دلیل را برای حضور نظامی و تقویت نظامی در منطقه پیدا کرده بود. کشور های منطقه اینک می بایست از ترس جان مردم خود به چه کسی متوسل شوند؟ دیپلماسی با گرگ هایی که فقط کشتن می شناسند دیگر معنی نداشت! مناطق یکی پس از دیگری فتح می شدند ، قسمت اعظم سوریه ، قسمت های بزرگی از عراق، کردستان عراق و نزدیک شدن به مرزهای ایران. آمریکا که خود را ابرقدرت جهان می دانست ، اینک سکوت اختیار کرده بود و برای آزادی یک شهر ، 6 ماه فرصت تقاضا می کرد! دولت خود خوانده داعش نه یک حکومت مصطلح بلکه، افریتی برای برهم زدن تمام قواعد مرسوم دیپلماسی منطقه بود.آنها همه را مهدور الدم می دانست چه برسد به اینکه اجازه گفتگو و مذاکره بدهند!
جنگ اینک نه برای گرفتن امتیاز بیشتر بلکه برای حفظ نیاز های اساسی منطقه ، چون حق حیات بود! منابع عظیم کشورهای منطقه در حال چپاول بود. کشور های منطقه دیگر نه اقتصادی داشتند و نه مرز و مردمی که بخواهند برایشان مذاکره و دیپلماسی کنند!
سپاه قدس تجلی حیات برای منطقه
در این اوضاع سخت و نفس گیر، سپاه قدس با حمایت انقلاب اسلامی ایران به عرصه نبرد آمد. سپاه قدس که از فرماندهان خبره و با ایمان تشکیل شده بود با سرعت نیروهای مردمی مناطق مختلف منطقه را بسیج کرد.هسته های مقاومت مردمی در جای جای منطقه شکل گرفته بود. کشتن دیو داعش هرچند بسیار سخت وانمود می کرد که حتی ایالات متحده هم خود را ناتوان از مقابله با آن معرفی می کرد، کم کم ضعیف و ضعیف تر می شد. دستان قدرت خداوند متعال از آستین سپاه قدس بیرون آمد و گلوی آن دیو هفت سر سیاه را محکم فشرد. سردار سلیمانی ، قهرمان مقاومت منطقه در سال 2017 پایان داعش را اعلام رسمی کرد. داعش از منطقه بیرون شده بود. شعار های زیبای دموکراسی آمریکایی نخ نما شده بودند. مردم منطقه اینک فهمیدند که آمریکا نه تنها بدنبال منافع مردم منطقه نیست بلکه تنها عامل بی ثباتی در منطقه است. دیپلماسی آمریکایی در لایه ظاهری بسیار بی آبرو شد. هسته های مقاومت مردمی در منطقه نیروهای سیاسی تشکیل دادند ، و دولت های مردمی تشکیل شد. از طرف دیگر ، قدرت های نظامی با تکیه بر توان مردم منطقه شکل گرفت. اینک لایه قدرت سخت دیپلماسی آمریکایی هم شکسته شد. دولتمردان منطقه اینک با اعتماد به نفس مقابل آمریکایی ها قرار می گرفتند وحق ملت خود را طلب می کردند. حاکمان دست نشانده چون سعودی ، در نگاه تمام ملت ها خوار و زبون شدند چراکه فقط حامی داعش بودند.
سپاه قدس تمام معادلات قدرت در منطقه را به نفع مردم منطقه تغییر داد و با پیروزهای متعدد نیروهای مقاومت منطقه، حیات پر از ظلم و تباهی اسرائیل جنایت کار هم به مخاطره افتاد.
سپاه قدس به تمام مردم منطقه کمک کرد، تمام مقدمات لازم برای«دیپلماسی فعال» در تمام لایه های زیرین، سخت و ظاهری شکل بگیرد./841/
جعفر بحرینی
یادداشت قوی ای بود.
سند راهبردی ایالات متحده هم سپاه قدس رو تهدیدبزرگی میدونه